Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شاعر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
poet
/ˈpoʊ.ɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شاعر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سخنسرا
سخنور
شاعر
مصنف
مترادف و متضاد
lyricist
verse writer
1.Sohrab Sepehri is my favorite poet.
1. "سهراب سپهری" شاعر مورد علاقه من است.
2.Wordsworth is one of Britain's most famous poets.
2. "وردزورث" از معروف ترین شاعرهای بریتانیا است.
تصاویر
کلمات نزدیک
poesy
poem
poe
podium
podiatrist
poet laureate
poetess
poetic
poetical
poetically
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان