Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نیروگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
power station
/ˈpaʊər steɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نیروگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیروگاه برق
نیروگاه
مترادف و متضاد
power plant
1.a coal-fired power station
1. نیروگاه با سوخت ذغال سنگ
2.a nuclear power station
2. نیروگاه هستهای
تصاویر
کلمات نزدیک
power shower
power saw
power point
power plant
power outage
power steering
power struggle
power tool
power user
power walking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان