Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ضروری
2 . مصرانه
3 . فشاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
pressing
/pɹˈɛsɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more pressing]
[حالت عالی: most pressing]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ضروری
حیاتی، مبرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مبرم
مترادف و متضاد
urgent
1.I'm afraid I have some pressing business to attend to.
1. متأسفانه یک کار ضروری دارم که باید به آن برسم.
2.There is a pressing need for more specialist nurses.
2. نیازی مبرم به پرستارهای متخصص بیشتر وجود دارد.
2
مصرانه
a pressing invitation
یک دعوت مصرانه
3
فشاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فشاری
تصاویر
کلمات نزدیک
pressgang
pressed
press-up
press the wrong key
press stud
pressing commitment
pressure
pressure cooker
pressure group
pressure regulator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان