[صفت]

prone

/proʊn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more prone] [حالت عالی: most prone]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دمر خوابیده به شکم

معادل ها در دیکشنری فارسی: دمر
مترادف و متضاد prostrate supine
  • 1.He was found lying in a prone position.
    1. او را در حالت دمر روی زمین پیدا کردند.
  • 2.The victim lay prone without moving.
    2. قربانی به شکم و بدون حرکت خوابیده بود.

2 متمایل مستعد، عادت داشتن به

مترادف و متضاد liable
  • 1.Most liquids are prone to contract when frozen.
    1. بیشتر مایعات وقتی منجمد می‌شوند مستعد منقبض شدن هستند.
  • 2.She is prone to study hard the night before her tests.
    2. او عادت دارد که شب قبل از امتحان به‌شدت درس بخواند.

3 در معرض

معادل ها در دیکشنری فارسی: دستخوش مستعد متمایل
  • 1.Young people are especially prone to this disease.
    1. جوانان مخصوصاً در معرض این بیماری هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان