[فعل]

to pull over

/pʊl ˈoʊvər/
فعل ناگذر
[گذشته: pulled over] [گذشته: pulled over] [گذشته کامل: pulled over]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کنار زدن (اتومبیل) توقف کردن

  • 1.I was looking for somewhere to pull over so I could look at the map.
    1. من دنبال جایی می‌گشتم که کنار بزنم [پارک کنم] تا بتوانم نگاهی به نقشه بیندازم.
  • 2.She saw the ambulance coming up behind her and pulled over.
    2. او آمبولانس را دید که داشت پشت سرش می‌آمد و (کنار جاده) توقف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان