[فعل]

to pull through

/pʊl θru/
فعل ناگذر
[گذشته: pulled through] [گذشته: pulled through] [گذشته کامل: pulled through]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بهبود یافتن پشت سر گذاشتن (بیماری)

مترادف و متضاد recover
  • 1.The car accident was very bad, and I don't think that the driver will pull through.
    1. تصادف ماشین خیلی بد بود و فکر نمی‌کنم راننده ماشین بهبود پیدا کند.
  • 2.The doctors think she will pull through.
    2. دکترها فکر می‌کنند او بیماری را پشت سر خواهد گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان