Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کنار زدن (اتومبیل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to pull over
/pʊl ˈoʊvər/
فعل ناگذر
[گذشته: pulled over]
[گذشته: pulled over]
[گذشته کامل: pulled over]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کنار زدن (اتومبیل)
توقف کردن
1.I was looking for somewhere to pull over so I could look at the map.
1. من دنبال جایی میگشتم که کنار بزنم [پارک کنم] تا بتوانم نگاهی به نقشه بیندازم.
2.She saw the ambulance coming up behind her and pulled over.
2. او آمبولانس را دید که داشت پشت سرش میآمد و (کنار جاده) توقف کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pull out all the stops
pull out
pull weight
pull off
pull in
pull leg
pull together
pull up
pullet
pullover
کلمات نزدیک
pull out
pull one's weight
pull one's leg
pull off
pull in
pull over. the front tire is flat.
pull over. we have a flat.
pull over. we're out of gas.
pull round
pull someone's leg
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان