[فعل]

to purify

/ˈpjʊrɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: purified] [گذشته: purified] [گذشته کامل: purified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تصفیه کردن خالص کردن، پالایش کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پاک‌سازی کردن پالودن تصفیه کردن
  • 1.One tablet will purify a litre of water
    1. یک کپسول یک لیتر آب را تصفیه خواهد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان