[فعل]

to purloin

/pɜːrˈlɔɪn/
فعل گذرا
[گذشته: purloined] [گذشته: purloined] [گذشته کامل: purloined]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلند کردن (جنس، کالا) دزدیدن

مترادف و متضاد steal
  • 1.We purloined a couple of old computers from work.
    1. ما دو کامپیوتر قدیمی از شرکت بلند کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان