[صفت]

ratty

/ˈræti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: rattier] [حالت عالی: rattiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کج‌خلق تندخو، زودجوش

informal
مترادف و متضاد grumpy irritable
  • 1.He gets ratty if he doesn't get enough sleep.
    1. او اگر به اندازه کافی نخوابد، کج‌خلق می‌شود.

2 موش‌مانند

informal
a ratty-looking man
یک مرد با ظاهری شبیه موش [موش‌مانند]

3 کهنه قراضه، مندرس

informal
a ratty old pair of jeans
یک جفت شلوار جین قدیمی مندرس
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان