[عبارت]

ream one's ass

/ɹˈiːm wˈʌnz ˈæs/

1 به‌شدت سرزنش کردن شدیداً انتقاد کردن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد chastise criticize rebuke
  • 1.I'm going to quit my job—I'm so sick of irate customers coming in and reaming my ass for something I have no control over.
    1. می‌خواهم از کارم استعفا دهم؛ دیگر از مشتری‌های خشمگینی که می‌آیند و من را به‌خاطر چیزی که هیچ کنترلی روی آن ندارم، سرزنش می‌کنند، خیلی خسته شدم.
  • 2.The boss reamed my ass for screwing up the accounts like that.
    2. رئیس به‌خاطر گند زدن به حساب‌ها، شدیداً از من انتقاد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان