Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دو
2 . جاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
running
/ˈrʌn.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دو
دویدن
مترادف و متضاد
jogging
sprinting
1.I go running three times a week.
1. من سه بار در هفته برای دو می روم. [به دویدن می روم.]
2.running shoes
2. کفش دو
[صفت]
running
/ˈrʌn.ɪŋ/
غیرقابل مقایسه
2
جاری
روان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاری
روان
تصاویر
کلمات نزدیک
runner-up
runner bean
runner
rung
rundown
running back
running battle
running commentary
running costs
running mate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان