[اسم]

running

/ˈrʌn.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دو دویدن

مترادف و متضاد jogging sprinting
  • 1.I go running three times a week.
    1. من سه بار در هفته برای دو می روم. [به دویدن می روم.]
  • 2.running shoes
    2. کفش دو
[صفت]

running

/ˈrʌn.ɪŋ/
غیرقابل مقایسه

2 جاری روان

معادل ها در دیکشنری فارسی: جاری روان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان