2.
It's the second time I've had the flu this winter.
2.
این دومین باری است که در زمستان امسال مریض شدم.
to be second in something
در چیزی دوم بودن
I was second in line.
من در صف دوم بودم.
کاربرد صفت second به معنای دومین و دوم
معادل فارسی صفت second "دومین" و "دوم" است که هر دو به یک معنا هستند. برای اشاره به پس از چیزی یا فردی از لحاظ ترتیب و اهمیت آمدن یعنی در جایگاه دوم بودن، از این صفت استفاده میشود. مثال:
".I was second in line" (من دومین نفر در صف بودم.)
"?Is Megan her first or second child" (آیا "مگان" فرزند اول اوست یا فرزند دوم؟)
2.
در یک دقیقه 60 ثانیه وجود دارد [یک دقیقه، شصت ثانیه است].
per second
در هر ثانیه
These computers process millions of instructions per second.
این کامپیوترها در هر ثانیه میلیونها فرمان را پردازش میکنند.
in a second
چند لحظه دیگر
I'll be with you in a second.
چند لحظه دیگر پیش شما میآیم.
in/within seconds
در چند لحظه[در مدت کوتاه]
They had finished in/within seconds.
آنها در چند لحظه تمام کرده بودند.
dying seconds
لحظات آخر
He scored again in the dying seconds of the game.
او در لحظات آخر بازی دوباره گل زد [امتیاز گرفت].
کاربرد اسم second به معنای ثانیه
معادل فارسی اسم second "ثانیه" است. second یا ثانیه یک واحد اندازهگیری برای زمان است و هر دقیقه 60 ثانیه است. مثال:
".There are sixty seconds in a minute" (یک دقیقه، شصت ثانیه است.)
".These computers process millions of instructions per second" (این کامپیوترها در هر ثانیه میلیونها فرمان را پردازش میکنند.)
نکته: گاهی second به معنای مدت زمان بسیار کوتاه یا لحظه نیز است.
معادل قید second در فارسی "دوما" است. برای اشاره به دومین نکته از یک مطلب یا دومین چیز در یک فهرست و دومین دلیل برای کار یا عملی و ... از این قید استفاده میشود. مثال:
".Second, you have to wash my car" (دوما، باید اتومبیل مرا بشویی.)