Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کسی را این دوروبرها (جاهایی که معمولاً دیده میشده) دیدن
2 . میبینمت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to see around
/siː əˈraʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: saw around]
[گذشته: saw around]
[گذشته کامل: seen around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کسی را این دوروبرها (جاهایی که معمولاً دیده میشده) دیدن
1.I haven't seen Jerry around in the last few weeks.
1. من این چند هفته گذشته، "جری" را این دوروبرها ندیدهام.
[حرف ندا]
see you around
/siː juː əˈraʊnd/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میبینمت
خداحافظ
informal
مترادف و متضاد
goodbye
1.I'd better be going now. See you around!
1. الان بهتر است بروم. خداحافظ!
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
see about
see a man about a dog
see
sedum telephium
sedum rosea
see double
see eye to eye
see fit
see here
see in
کلمات نزدیک
see about
scribble down
run by
rope in
root out
see out
set apart
save ass
sit on ass
stupidass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان