[صفت]

self-made

/ˌself ˈmeɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more self-made] [حالت عالی: most self-made]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خودساخته متکی به خود

معادل ها در دیکشنری فارسی: خودساخته
  • 1.He was proud of the fact that he was a self-made man.
    1. او افتخار می‌کرد که مردی خودساخته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان