[اسم]

sequence

/ˈsiːkwəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سکانس صحنه

معادل ها در دیکشنری فارسی: سکانس فصل
  • 1.The action sequences are the best part of the film.
    1. سکانس‌های اکشن بهترین بخش فیلم هستند.
the dream sequence in the movie
سکانس خواب در فیلم

2 دنباله توالی، ترتیب

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترتیب تسلسل توالی دنباله
  • 1.Complete the following sequence: 2,4,6, ...
    1. توالی زیر را کامل کنید: 2، 4، 6، ...
sequence of something
توالی [دنباله] چیزی
  • a sequence of numbers
    دنباله‌ای از اعداد
in sequence
به ترتیب
  • 1. Number the pages in sequence.
    1. صفحات را به ترتیب شماره‌گذاری کنید.
  • 2. the sequence of events leading up to the war
    2. توالی رویدادهایی که منجر به جنگ شد
out of sequence
بدون ترتیب
  • These pages are out of sequence.
    این صفحات بدون ترتیب هستند [ترتیب ندارند].
[فعل]

to sequence

/ˈsiːkwəns/
فعل گذرا
[گذشته: sequenced] [گذشته: sequenced] [گذشته کامل: sequenced]

3 توالی‌یابی کردن (ژنتیک)

specialized
to sequence something
چیزی را توالی‌یابی کردن
  • The human genome has now been sequenced.
    ژنوم انسان اکنون توالی‌یابی شده‌است.

4 (به‌ترتیب) مرتب کردن طبقه‌بندی کردن

مترادف و متضاد arrange in succession
to sequence something
چیزی را (به‌ترتیب) مرتب کردن
  • Volunteers have been asked to sequence the files.
    از داوطلبین خواسته شده‌است که پرونده‌ها را (به‌ترتیب) مرتب کنند.
[عبارات مرتبط]
  • 2. مرتب کننده [در ساز کیبورد]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان