Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . متمایز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to set apart
/sɛt əˈpɑrt/
فعل گذرا
[گذشته: set apart]
[گذشته: set apart]
[گذشته کامل: set apart]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
متمایز کردن
متفاوت کردن
to set somebody/something apart
کسی/چیزی را متمایز کردن
Her elegant style sets her apart from other journalists.
سبک شیکش او را از سایر روزنامهنگارها متمایز میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
see out
see around
see about
scribble down
run by
save ass
sit on ass
stupidass
the ass end of creation
whip ass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان