Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شروع به کار کردن
2 . با جزئیات بیان کردن
3 . عازم شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to set out
/sɛt aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: set out]
[گذشته: set out]
[گذشته کامل: set out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شروع به کار کردن
شروع کردن
1.She set out with the aim of becoming the youngest ever winner of the championship.
1. او با هدف اینکه جوانترین برنده مسابقات قهرمانی شود، شروع به کار کرد.
2.They set out to discover a cure for cancer.
2. آنها شروع به کشف درمانی برای سرطان کردند.
2
با جزئیات بیان کردن
با جزئیات آوردن
to set something out
چیزی را با جزئیات بیان کردن [آوردن]
1. All the project costs are set out in this document.
1. تمام هزینههای پروژه در این سند با جزئیات آورده شدهاست.
2. He set out his objections to the plan.
2. او مخالفتهایش با برنامه را با جزئیات بیان کرد.
3
عازم شدن
رهسپار شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رهسپار شدن
1.Kate set out for the house on the other side of the bay.
1. "کیت" بهسمت خانه آن طرف خلیج رهسپار شد.
2.They set out on the last stage of their journey.
2. آنها عازم آخرین مرحله از سفرشان شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
set on
set off
set in
set forth
set down
set up
settee
setter
setting
setting hen
کلمات نزدیک
set one's teeth on edge
set one's heart on
set one back on one's heels
set one back
set on fire
set piece
set point
set shot
set somebody's mind at rest
set square
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان