Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شامپو
2 . شامپو زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
shampoo
/ʃæmˈpuː/
قابل شمارش
[جمع: shampoos]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شامپو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرشوی
شامپو
1.an anti-dandruff shampoo
1. شامپوی ضد شوره
[فعل]
to shampoo
/ʃæmˈpuː/
فعل گذرا
[گذشته: shampooed]
[گذشته: shampooed]
[گذشته کامل: shampooed]
صرف فعل
2
شامپو زدن
شامپو کردن
1.She showered and shampooed her hair.
1. او حمام کرد و موهایش را شامپو زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
shaming
shamelessly
shameless
shameful
shamefaced
shamrock
shamus
shandy
shane
shanghai
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان