[عبارت]

to shoot off one's mouth

/tuː ʃut ɔf wʌnz maʊθ/

1 لاف زدن غلو کردن

informal
مترادف و متضاد boast
  • 1.Oh, Sally! Stop shooting off your mouth! You don't know what you're talking about.
    1. اوه، "سالی"! این‌قدر لاف نزن! تو اصلاً نمی‌دانی راجع به چی صحبت می‌کنی.

2 هر چه به ذهن رسیدن را گفتن

informal
  • 1.Think a little before you go shooting off your mouth.
    1. قبل از اینکه هر چه به ذهنت برسد را بگویی، کمی فکر کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان