Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گذاشتن و رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shoot through
/ʃut θru/
فعل ناگذر
[گذشته: shot through]
[گذشته: shot through]
[گذشته کامل: shot through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گذاشتن و رفتن
(برای فرار از کسی/چیزی) جایی را مخفیانه ترک کردن
informal
1.I was only five when my Dad shot through.
1. من فقط پنج ساله بودم وقتی بابام گذاشت و رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
sex up
suck ass
talk out of ass
tightass
horse’s ass
sit around
sit about
slave away
sleep through
slip off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان