Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نقرهای
2 . نقره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
silver
/ˈsɪl.vər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more silver]
[حالت عالی: most silver]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نقرهای
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقرهای
سیمین
1.My grandmother has silver hair.
1. مادربزرگم موهایی نقرهای رنگ دارد.
[اسم]
silver
/ˈsɪl.vər/
غیرقابل شمارش
2
نقره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقره
سیم
1.We gave Alison and Tom a dish made of silver as a wedding present.
1. به "الیسون" و "تام"، یک ظرف نقره کادوی عروسی دادیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
silva
silt up
silt
silo
silly goose
silver anniversary
silver medal
silver nitrate
silver screen
silver surfer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان