Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زندان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
slammer
/ˈslæmər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زندان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هلفدانی
informal
1.They threw him in the slammer for rubbery.
1. برای سرقت او را به زندان انداختند.
تصاویر
کلمات نزدیک
slam-dunk
slam the door shut
slam into
slam dunk
slam against
slander
slanderous
slang
slanging match
slangy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان