[فعل]

to sleep

/sliːp/
فعل ناگذر
[گذشته: slept] [گذشته: slept] [گذشته کامل: slept]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خوابیدن به خواب رفتن، خفتن

مترادف و متضاد be asleep doze rest take a nap wake up
  • 1.I couldn't sleep because of all the noise next door.
    1. نمی‌توانستم به‌خاطر سروصداهای خانه مجاور به خواب بروم.
  • 2.I had to sleep on the sofa.
    2. مجبور شدم روی مبل بخوابم.
  • 3.She only sleeps for four hours a night.
    3. او فقط شبی چهار ساعت می‌خوابد.
to sleep well/deeply/soundly/badly
خوب/عمیق/آرام/بد خوابیدن
  • Sleep well!
    خوب بخوابی!
to sleep late
دیر خوابیدن
  • I slept late on Sunday.
    من یکشنبه دیر خوابیدم.
کاربرد فعل sleep به معنای خوابیدن
معادل فارسی فعل sleep "خوابیدن" است. برای بیان حالت خواب یا همان بسته بودن چشم‌ها و عدم فعالیت (یا فعالیت محدود) سیستم عصبی و عضله‌ها از فعل sleep استفاده می‌شود. مثال:
"!I slept late on Sunday" (من یکشنبه دیر خوابیدم!)
"!Sleep well" (خوب بخوابی!)
[اسم]

sleep

/sliːp/
غیرقابل شمارش

2 خواب

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواب لالا
مترادف و متضاد nap slumber wakefulness
to fall into sleep
به خواب رفتن
  • He fell into a deep sleep.
    او به خوابی عمیق رفت.
to get sleep
خوابیدن
  • 1. I didn't get much sleep last night.
    1. دیشب خیلی نخوابیدم.
  • 2. I have to get some sleep - I'm exhausted.
    2. باید کمی بخوابم؛ خیلی خسته‌ام.
  • 3. I need to get some sleep.
    3. من باید کمی بخوابم.
to get to sleep
خوابیدن
  • I was so worried, I couldn't get to sleep at all last night.
    خیلی نگران بودم، دیشب اصلا نتوانستم بخوابم.
to go to sleep
به خواب رفتن/خوابیدن
  • Go to sleep—it's late.
    بخواب، دیروقت است.
in sleep
در خواب
  • He cried out in his sleep.
    او در خواب فریاد زد.
lack of sleep
کمبود خواب
  • Anxiety can be caused by lack of sleep.
    اضطراب می‌تواند به خاطر کمبود خواب ایجاد شود.
to go back to sleep
دوباره خوابیدن
  • Try to go back to sleep.
    سعی کن دوباره بخوابی.
to have a good sleep
خواب خوب داشتن/خوب خوابیدن
  • Did you have a good sleep?
    خواب خوبی داشتی [خوب خوابیدی]؟
کاربرد اسم sleep به معنای خواب
معادل فارسی اسم sleep "خواب" است. به حالتی از استراحت جسم و ذهن که معمولا در شب‌ها رخ می‌دهد، sleep یا خواب می‌گویند. در حالت sleep چشم‌ها بسته‌اند و سیستم عصبی تقریبا هیچ فعالیتی ندارد. در این حالت عضله‌ها آسوده و هوشیاری به حالت تعلیق در می‌آید. sleep در فرایند بازسازی سلول‌های بدن نقشی حیاتی دارد. مثال:
".I have to get some sleep - I'm exhausted" (باید کمی بخوابم؛ خیلی خسته‌ام.)
".He fell into a deep sleep" (او به خوابی عمیق رفت.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان