[فعل]

to split up

/splɪt ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: split up] [گذشته: split up] [گذشته کامل: split up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جدا شدن بهم زدن (رابطه عاشقانه)

معادل ها در دیکشنری فارسی: جدا شدن
مترادف و متضاد break up separate split
  • 1.She's split up with her boyfriend.
    1. او با دوست‌پسرش بهم زده‌است.
  • 2.They've split up.
    2. آنها از هم جدا شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان