[اسم]

standard

/ˈstændərd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استاندارد معیار

معادل ها در دیکشنری فارسی: استاندارد معیار
  • 1.This essay is not of an acceptable standard - do it again.
    1. این مقاله استاندارد قابل قبولی ندارد؛ دوباره بنویس.
  • 2.We have very high safety standards in this laboratory.
    2. ما معیارهای امنیتی بسیار بالایی در این آزمایشگاه داریم.
safety standards
استانداردهای ایمنی

2 [آهنگی که خوانندگان بسیاری اجرایش کرده‌اند]

3 پرچم

معادل ها در دیکشنری فارسی: درفش علم
مترادف و متضاد flag
[صفت]

standard

/ˈstændərd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more standard] [حالت عالی: most standard]

4 معمولی استاندارد، رایج، مرسوم

معادل ها در دیکشنری فارسی: استاندارد استانده باب
  • 1.Clothes are sold in standard sizes.
    1. لباس‌ها در اندازه‌های معمولی به فروش می‌رسد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان