Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عنصر اصلی
2 . سوزن منگنه
3 . منگنه کردن
4 . اصلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
staple
/ˈsteɪpəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عنصر اصلی
بخش اصلی، کالای اساسی
1.Romantic fiction and reference books are a staple of many public libraries.
1. داستانهای عشقی و کتابهای مرجع، عنصر اصلی بسیاری از کتابخانههای عمومی هستند.
2.Shortages mean that even staples like bread are difficult to find.
2. کمبود به این معنی است که حتی کالاهای اساسی مانند نان هم سخت پیدا میشود.
2
سوزن منگنه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوزن منگنه
[فعل]
to staple
/ˈsteɪpəl/
فعل گذرا
[گذشته: stapled]
[گذشته: stapled]
[گذشته کامل: stapled]
صرف فعل
3
منگنه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منگنه کردن
1.Staple the pieces of papers together.
1. برگهها را به هم منگنه کنید.
[صفت]
staple
/ˈsteɪpəl/
غیرقابل مقایسه
4
اصلی
اساسی
1.Rice is the staple food of more than half the world's population.
1. برنج غذای اصلی بیش از نیمی از جمعیت جهان است.
تصاویر
کلمات نزدیک
stanza
stanley
stanford
standstill
standpoint
staple diet
staple product
stapler
star
star anise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان