[عبارت]

steer clear

/stɪr klɪr/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوری کردن فاصله گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوری کردن
  • 1.Jo tried to steer clear of political issues.
    1. "جو" سعی کرد تا از مسائل سیاسی دوری کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان