[فعل]

to sterilize

/ˈstɛrɪlʌɪz/
فعل گذرا
[گذشته: sterilized] [گذشته: sterilized] [گذشته کامل: sterilized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گندزدایی کردن ضدعفونی کردن

  • 1.Sulphur is also used to sterilize equipment.
    1. سولفور نیز برای ضدعفونی کردن تجهیزات استفاده می‌شود.

2 عقیم کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: عقیم کردن
  • 1.My wife was sterilized after the birth of her fourth child.
    1. زنم بعد از تولد چهارمین فرزندمان عقیم شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان