Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کندن
2 . لخت شدن
3 . قطعات (خودرو و ...) جدا کردن
4 . نوار
5 . خیابان اصلی (دارای مغازه و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to strip
/strɪp/
فعل گذرا
[گذشته: stripped]
[گذشته: stripped]
[گذشته کامل: stripped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کندن
پوست کندن، جدا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لخت کردن
1.Deer had stripped the bark off the tree.
1. گوزن پوست درخت را کنده بود.
2.Strip off all the existing paint.
2. رنگهای (خشک شده) باقی مانده را بکنید.
3.We need to strip the wallpaper off the walls first.
3. ما اول باید کاغذ دیواری را از دیوار بکنیم.
2
لخت شدن
لباس کندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برهنه شدن
عریان شدن
لخت شدن
informal
1.He stripped and ran into the ocean.
1. او لخت شد و به طرف اقیانوس دوید.
3
قطعات (خودرو و ...) جدا کردن
پیاده کردن (موتور خودرو و ...)، باز کردن
مترادف و متضاد
dismantle
[اسم]
strip
/strɪp/
قابل شمارش
4
نوار
باریکه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باریکه
نوار
a strip of paper
یک نوار کاغذی
5
خیابان اصلی (دارای مغازه و ...)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stringy
string instrument
string quartette
string quartet
string cheese
strip down
strip steak
stripe
striped
striped hyena
کلمات نزدیک
stringy
strings
stringer
stringent
stringed instrument
strip a car
strip away
strip cartoon
strip down
strip lighting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان