Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجبور کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to strong-arm
/strɔŋ-ɑrm/
فعل گذرا
[گذشته: strong-armed]
[گذشته: strong-armed]
[گذشته کامل: strong-armed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجبور کردن
informal
1.He was strong-armed into doing it.
1. او مجبور به انجام آن کار شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
strong wind
strong smell
strong safety
strong point
strong lighting
strong-arm man
strong-minded
strong-willed
strongbox
stronghold
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان