[صفت]

subdued

/səbˈdud/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more subdued] [حالت عالی: most subdued]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرام (صدا) آهسته، بی‌صدا

a subdued conversation
یک مکالمه (با صدای) آرام

2 تاریک کم‌نور

معادل ها در دیکشنری فارسی: نیمه‌روشن
the subdued greens and browns of the landscape
(رنگ) سبز و آبی کم‌نور (آن) چشم‌انداز
subdued lighting
نورپردازی تاریک [کم‌نور]

3 محزون غمگین، افسرده

  • 1.He seemed a bit subdued.
    1. او کمی افسرده به‌نظر می‌آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان