Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آرام (صدا)
2 . تاریک
3 . محزون
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
subdued
/səbˈdud/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more subdued]
[حالت عالی: most subdued]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آرام (صدا)
آهسته، بیصدا
a subdued conversation
یک مکالمه (با صدای) آرام
2
تاریک
کمنور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیمهروشن
the subdued greens and browns of the landscape
(رنگ) سبز و آبی کمنور (آن) چشمانداز
subdued lighting
نورپردازی تاریک [کمنور]
3
محزون
غمگین، افسرده
1.He seemed a bit subdued.
1. او کمی افسرده بهنظر میآمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
subdue
subdivision
subdivide
subculture
subcontractor
subeditor
subentry
subfamily
subgenus
subgroup
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان