مترادف و متضاد
friendly
kind
loving
pleasant
harsh
hateful
horrible
mean
1.He's one of the sweetest people I know.
1.
او یکی از مهربانترین افرادی است که من میشناسم.
a sweet old lady
یک پیرزن مهربان
Her mother is a sweet old lady.
مادر او یک پیرزن مهربان است.
to be sweet of somebody to do something
انجام کاری مهربانی کسی را رساندن
It was sweet of them to offer to help.
مهربانی آنها را میرساند [لطف کردند] که پیشنهاد کمک دادند.
کاربرد صفت sweet به معنای مهربان
معادل فارسی صفت sweet در این مفهوم "مهربان" است. صفت sweet در واقع به مهربانی که در شخصیت یک فرد وجود دارد و به مهربانی که فرد از خود نشان میدهد، اشاره میکند. مثال:
".He's one of the sweetest people I know" (او یکی از مهربانترین افرادی است که من میشناسم.)
3
خوش (صدا، عطر و...)
ملیح، مطبوع، خوب، دلچسب
مترادف و متضاد
fragrant
pleasant
pleasing
pure
harsh
the sweet smell of roses
عطر خوش گلهای رز
The garden was perfumed with the sweet smell of roses.
باغ با عطر خوش گلهای رز معطر بود.
sweet voice
صدای ملیح
He has a sweet voice.
او صدای ملیحی دارد.
Sweet dreams
خوابهای خوب ببینی
Goodnight. Sweet dreams.
شب بخیر. خوابهای خوب ببینی.
sweet victory/revenge
پیروزی/انتقام شیرین/دلچسب
I can't tell you how sweet this victory is.
نمیتوانم بهت بگویم که چقدر این پیروزی شیرین است.
the sweet air of a mountain village
هوای مطبوع یک روستای کوهستانی
The sweet air of a mountain village is really refreshing.
هوای مطبوع یک روستای کوهستانی واقعاً روحانگیز است.