Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خاموش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to switch off
/swɪʧ ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: switched off]
[گذشته: switched off]
[گذشته کامل: switched off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خاموش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خاموش کردن
مترادف و متضاد
turn off
switch on
turn on
1.Remember to switch the computer off.
1. یادت باشد رایانه را خاموش کنی.
2.Switch off the light.
2. چراغ را خاموش کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
switch
swiss franc
swiss
swish
swirl
switch on
switch over to
switch-hitter
switchback
switchboard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان