Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حلقه گردان
2 . چرخاندن
3 . چرخیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
swivel
/ˈswɪvəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حلقه گردان
مفصل گردان
[فعل]
to swivel
/ˈswɪvəl/
فعل گذرا
[گذشته: swiveled]
[گذشته: swiveled]
[گذشته کامل: swiveled]
صرف فعل
2
چرخاندن
1.Roger swiveled his head to look at her.
1. "راجر" سرش را چرخاند تا به او نگاه کند.
3
چرخیدن
1.He swiveled in the chair.
1. او در صندلیاش چرخید.
تصاویر
کلمات نزدیک
switzerland
switchman
switched-on
switched on
switchboard operator
swivel chair
swollen
swollen-headed
swoon over
swoop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان