[اسم]

swivel

/ˈswɪvəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حلقه گردان مفصل گردان

[فعل]

to swivel

/ˈswɪvəl/
فعل گذرا
[گذشته: swiveled] [گذشته: swiveled] [گذشته کامل: swiveled]

2 چرخاندن

  • 1.Roger swiveled his head to look at her.
    1. "راجر" سرش را چرخاند تا به او نگاه کند.

3 چرخیدن

  • 1.He swiveled in the chair.
    1. او در صندلی‌اش چرخید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان