[فعل]

to take part

/teɪk pɑrt/
فعل ناگذر
[گذشته: took part] [گذشته: took part] [گذشته کامل: taken part]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شرکت کردن نقش داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شرکت کردن مشارکت کردن
مترادف و متضاد partake participate
  • 1.She doesn't usually take part in any of the class activities.
    1. او معمولا در هیچ یک از فعالیت‌های کلاسی شرکت نمی‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان