Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شرکت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to take part
/teɪk pɑrt/
فعل ناگذر
[گذشته: took part]
[گذشته: took part]
[گذشته کامل: taken part]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شرکت کردن
نقش داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شرکت کردن
مشارکت کردن
مترادف و متضاد
partake
participate
1.She doesn't usually take part in any of the class activities.
1. او معمولا در هیچ یک از فعالیتهای کلاسی شرکت نمیکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
take over
take out
take on
take off
take note
take stock of
take the cake
take the floor
take the stage
take time by the forelock
کلمات نزدیک
take over
take out money
take out all the canned food and open the cans.
take out a mortgage
take out a loan
take photos
take pictures
take pity on someone
take place
take priority over
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان