[جمله]

talk until one is blue in the face

/tɔk ənˈtɪl wʌn ɪz blu ɪn ðə feɪs/

1 حرف زدن تا زبان مو در آوردن

informal
  • 1.She had to talk until she was blue in the face in order to convince him.
    1. برای اینکه او را راضی کند، مجبور شد آنقدر حرف بزند تا زبانش مو در بیاورد.
توضیح درباره اصطلاح talk until one is blue in the face
معنای تحت اللفظی این اصطلاح "حرف زدن تا چهره کبود شدن" است. انگلیسی ها به جای اینکه بگویند "زبان شان مو در آورد" می گویند "از حرف زدن کبود شد".
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان