[اسم]

talking point

/tˈɔːkɪŋ pˈɔɪnt/
قابل شمارش

1 بحث داغ و مهم نقل مجلس

  • 1.Global oil prices were a major talking point amongst investors.
    1. قیمت‌های جهانی نفت بحث داغ مهم میان سرمایه‌گذاران بود.
  • 2.The judge's decision became a legal talking point.
    2. تصمیم قاضی تبدیل به بحث داغ حقوقی شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان