[اسم]

tap

/tæp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ضربه آرام (با انگشت دست)

a tap at/on something
ضربه آرام به چیزی [با انگشت]
  • 1. I felt a tap on my shoulder.
    1. ضربه آرامی بر شانه‌ام حس کردم.
  • 2. There was a tap at the door.
    2. ضربه‌ای به در زده شد.

2 شیر آب شیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: شیر
the hot/cold tap
شیر آب داغ/سرد
  • She scrubbed her hands under the cold tap.
    او زیر شیر آب سرد دست‌هایش را شست.
to turn the tap on/off
شیر آب را باز کردن/بستن
  • Run some cold water into the bath before turning on the hot tap.
    در وان مقداری آب سرد بریزید قبل از اینکه شیر آب گرم را باز کنید.
to leave the tap running
شیر آب را باز گذاشتن
  • Don't leave the tap running.
    شیر آب را باز نگذارید.
a dripping tap
صدای چکه کردن شیر آب
  • I could hear a dripping tap.
    من می‌توانستم صدای چکه کردن شیر آب را بشنوم.
a gas tap
شیر گاز

3 زنشی (آواشناسی)

4 قلاویز (ابزار)

معادل ها در دیکشنری فارسی: قلاویز
[فعل]

to tap

/tæp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: tapped] [گذشته: tapped] [گذشته کامل: tapped]

5 به آرامی ضربه زدن (با انگشتان)

مترادف و متضاد beat knock rap
to tap (away) at/on something
با انگشت به چیزی ضربه زدن
  • 1. I tapped on the window to try to get her attention.
    1. من به پنجره آرام ضربه زدم تا سعی کنم توجهش را جلب کنم.
  • 2. Someone tapped at the door.
    2. یک نفر (با انگشت) به در زد.
to tap somebody/something
با انگشت روی/به چیزی زدن
  • 1. Ralph tapped me on the shoulder.
    1. "رلف" به شانه من زد.
  • 2. Tap the icon to open the app.
    2. با انگشت روی آیکون بزن تا اپ باز شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان