Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فناوری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
technology
/tekˈnɑl.ə.dʒi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فناوری
تکنولوژی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکنولوژی
فناوری
مترادف و متضاد
applied science
1.What this country needs is a long-term policy for investment in science and technology.
1. چیزی که این کشور نیاز دارد یک سیاست طولانی مدت برای سرمایهگذاری در علم و فناوری است.
new/modern technology
فناوری جدید/مدرن
People have no faith in new technology.
مردم هیچ ایمانی به فناوری جدید ندارند.
the latest technology
جدیدترین فناوری
The boat is equipped with the latest technology.
این قایق با جدیدترین فناوری مجهز شده است.
advanced technology
فناوری پیشرفته
The labs use advanced technology to study the function of various cells.
آزمایشگاهها برای مطالعه عملکرد سلولهای مختلف از فناوری پیشرفته استفاده میکنند.
computer/digital/medical/military... technology
فناوری کامپیوتر/دیجیتال/پزشکی/نظامی و...
Digital technology is bringing the media and communications sectors together.
رسانه دیجیتال دارد رسانه و بخشهای ارتباطی را به هم مرتبط میکند.
[عبارات مرتبط]
technologist
1. کارشناس فنی
technological
2. تکنولوژیکی
technologically
3. از لحاظ فناوری
تصاویر
کلمات نزدیک
technologist
technologically
technological
technocratic
technocrat
technophile
ted
teddy bear
tedious
tediously
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان