[اسم]

terms

/tɜːrmz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رابطه

to be on good/bad/ ... terms
رابطه خوب/بد ... و داشتن
  • 1. He is still on excellent terms with his ex-wife.
    1. او هنوز با همسر سابقش رابطه‌ای عالی دارد.
  • 2. I had no idea that you and he were on such intimate terms.
    2. من اصلا نمی‌دانستم که تو و او چنین رابطه نزدیکی داشتید.

2 شرایط

معادل ها در دیکشنری فارسی: شرایط
  • 1.He violated the terms of the agreement.
    1. او شرایط قرارداد را نقض کرد.
Under the terms of the contract
طبق شرایط قرارداد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان