Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دماسنج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
thermometer
/θərˈmɑmətər/
قابل شمارش
1
دماسنج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترمومتر
دماسنج
1.Keep the thermometer under your tongue.
1. دماسنج را زیر زبان خود نگه دارید.
تصاویر
کلمات نزدیک
thermoelectricity
thermodynamics
thermocouple
thermochemistry
thermal power station
thermoplastic
thermos
thermosphere
thermostat
thesaurus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان