[فعل]

to trade off

/tɹˈeɪd ˈɔf/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سبک و سنگین کردن

2 مبادله کردن معاوضه کردن

  • 1.Companies are under pressure to trade off price stability for short-term gains.
    1. شرکت‌ها تحت‌فشار هستند که ثبات قیمت را با سود کوتاه‌مدت معاوضه کنند.

3 مصالحه کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان