Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زباله
2 . چیز مزخرف
3 . داغون کردن
4 . به باد انتقاد گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
trash
/træʃ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زباله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشغال
خاکروبه
زباله
مترادف و متضاد
garbage
rubbish
1.Paper and plastic that should be recycled sometimes end up in the trash.
1. کاغذ و پلاستیکی که باید بازیافت شوند بعضاً در زباله سر درمیآورند.
a trash can
سطل زباله
2
چیز مزخرف
چیز بیارزش، چیز بیکیفیت
disapproving
مترادف و متضاد
nonsense
1.How can you watch that trash on TV?
1. چطور میتوانی چنین چیز [برنامه] مزخرفی را در تلویزیون تماشا کنی؟
[فعل]
to trash
/træʃ/
فعل گذرا
[گذشته: trashed]
[گذشته: trashed]
[گذشته کامل: trashed]
صرف فعل
3
داغون کردن
نابود کردن
informal
مترادف و متضاد
destroy
1.My brother borrowed my car and trashed it.
1. برادرم اتومبیلم را قرض گرفت و آن را داغون کرد.
4
به باد انتقاد گرفتن
informal
مترادف و متضاد
criticize
1.I didn't come here to have you trash me!
1. اینجا نیامدم که تو من را به باد انتقاد بگیری!
تصاویر
کلمات نزدیک
trappings
trapped
trapezoid
trapezium
trapeze
trash can
trash-talk
trashbag
trashcan
trashy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان