[اسم]

tuck

/tʌk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عمل جراحی لاغری

مترادف و متضاد Abdominoplasty
  • 1.a tummy tuck
    1. عمل جراحی لاغری شکم (و پهلو)
[فعل]

to tuck

/tʌk/
فعل گذرا
[گذشته: tucked] [گذشته: tucked] [گذشته کامل: tucked]

2 قایم کردن

  • 1.He tucked the letter behind the books.
    1. او نامه را پشت کتاب‌ها قایم کرد.

3 تا کردن و تو زدن (لباس و...) تو کردن

  • 1.She tucked up her skirt and waded into the river.
    1. او دامنش را تا کرد و وارد رودخانه شد.
  • 2.Tuck the flap of the envelope in.
    2. لبه پاکت نامه را تا کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان