Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تونل
2 . تونل زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tunnel
/ˈtʌn.əl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تونل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تونل
مترادف و متضاد
underground passage
underpass
1.The train went into the tunnel.
1. قطار به درون تونل رفت.
[فعل]
to tunnel
/ˈtʌn.əl/
فعل ناگذر
[گذشته: tunneled]
[گذشته: tunneled]
[گذشته کامل: tunneled]
صرف فعل
2
تونل زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تونل زدن
مترادف و متضاد
dig
excavate
1.The workers are tunneling through the hill.
1. کارگران دارند از میان تپه تونل میزنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tunic
tung oil
tuner
tune
tuna salad
tunny
turban
turbinal
turbinate
turbinate bone
کلمات نزدیک
tunisian
tuning fork
tunic
tungsten
tuner
tunnel vision
turban
turbid
turbidity
turbine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان