[قید]

underfoot

/ˌʌndərˈfʊt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیر پا

  • 1.I was nearly trampled underfoot by the crowd of people rushing for the door.
    1. نزدیک بود زیر پای جمعیتی که داشتند به‌سرعت به‌سمت در می‌رفتند، له شوم.
  • 2.The ground was dry and firm underfoot.
    2. زمین زیر پا خشک و سفت بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان