Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زیر پا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
underfoot
/ˌʌndərˈfʊt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زیر پا
1.I was nearly trampled underfoot by the crowd of people rushing for the door.
1. نزدیک بود زیر پای جمعیتی که داشتند بهسرعت بهسمت در میرفتند، له شوم.
2.The ground was dry and firm underfoot.
2. زمین زیر پا خشک و سفت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
tropical storm
thin-lipped
thin-faced
united states
uae
underworked
unfriend
uni
union representative
untidy-looking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان