[قید]

unexpectedly

/ˌʌn.ɪkˈspek.tɪd.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به طور غیر منتظره‌ای

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابتدا به ساکن ناگهان ناغافل غفلتا
  • 1.He announced his resignation unexpectedly.
    1. او به طور غیر منتظره‌ای استعفای خود را اعلام کرد.
  • 2.Retail sales unexpectedly fell last month.
    2. خرده فروشی در ماه گذشته به طور غیر منتظره‌ای افت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان