[صفت]

unreserved

/ˌʌnrɪˈzɜːrvd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌قیدوشرط غیرمشروط، مطلق

formal
  • 1.He has had their unreserved support.
    1. او از حمایت بی‌قیدوشرط آنها بهره برده است.

2 رک و راست بی‌پروا، صادق

a tall, unreserved young man
یک مرد جوان بلندقد و رک و راست

3 رزرونشده

  • 1.Unreserved seats are available one hour before the performance.
    1. صندلی‌های رزرونشده یک ساعت قبل از اجرا قابل استفاده هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان